شهریار شاعری شگفتی است که انگار از دل تاریخ و بهسان اساطیر ظهور کرده و چهرهٔ مثالی شاعر در عصر ما به شمار میرود. او شاعری است که از یک سو تبار از گذشته دارد و از سوی دیگر با امروز ما و اکنون ما گره خورده و با شعر معاصر درآمیخته است. شهریار زبانی دارد که شاید تا حدودی کهن محسوب شود، اما جهانی دارد که بسیار نو و روزآمد است. البته، دنیای شاعرانهای که فراتر از زمان و مکان میایستد و انگار میتواند با همه اعصار و با همه مخاطبان همسخنی داشته باشد. شهریار شاعر بسیار بزرگی است.
صداقت و دلسوختگی، ویژگی برجسته شهریار
مهمترین ویژگی شهریار، به نظر من صدق اوست. صداقتی است که شهریار دارد. صداقتی که در شعر و در زندگیاش دارد، او را یگانه کرده و شاید وجه تمایز شهریار از بسیاری از شاعران همروزگار خودش همین پاکباختگی و دلسوختگی اوست. همین سوختهجانی و صداقت است که یک جوری مثل نخ تسبیح، همه آثار متنوع او را گرد هم میآورد و کنار هم قرار میدهد.
تنوع آثار و قالبهای شعری
شهریار در عرصههای گوناگون و در قالبهای شعری مختلفی فعالیت کرده است. او به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته است، به طوری که تقریباً در هر موضوعی شعری از شهریار موجود است. این تنوع و تکثر آثارش گاهی دستمایه مزاح و گفتگوهای مطایبهآمیز اهالی ادبیات هم میشود که راجع به فلان موضوع هم شهریار شعر گفته، راجع به فلان مسئله هم غزل از شهریار هست. او در قالبهای نیمایی، رباعی، قطعه و مثنوی طبعآزمایی کرده و مهمترین قالبی که در آن فعالیت کرده، غزل است.
زبان و سبک شعری
شهریار شاید زبان خیلی پیراستهای ندارد. این موضوع به خاطر این است که زبان مادری او آذری است، با سبک عراقی خیلی عجین بوده و دارد در روزگار ما شعر میگوید. همچنین، شوریدگی و پریشانی او در این امر دخیل است. شاید اگر بخواهیم زبان شعر شهریار را در ترازوی نقد قرار دهیم، جاهایی بتوانیم حتی اشکالاتی از آن بگیریم. شاید نشود او را به خیلی از شاعران جوان به عنوان الگوی یک زبان پیراسته در شعر معاصر معرفی کنیم و منتقدان ادبی چنین زبانی را نپسندند. اما اتفاقاً همین جسارتها، همین پریشانیها، همین شوریدگیها و همین حال شاعرانهای که شهریار دارد، باعث ماندگاری شعرش شده و او را متمایز کرده است.
تواضع در برابر حقیقت و جایگاه رفیع هنری
یکی از مسائل بسیار مهم، نسبت شهریار با انقلاب اسلامی است. شهریار به خاطر آن صداقتی که داشت، به خاطر آن پاکی و بیآلایشی که داشت، در برابر هر حقیقتی متواضعانه سر تعظیم فرود میآورد. برای او خیلی مهم نبود که کجا ایستاده یا در چه موقعیتی است. این موضوع یک چیز ساده نیست؛ کسی که به آن مقام و به آن جایگاه برسد، کسی که در آن قله رفیع هنر بایستد، که بسیاری از شاعران معاصر شیفته او بودند، دوست داشتند در یک قاب با او قرار بگیرند، خضوع چنین کسی قیمت دیگری دارد. شاعران بزرگ همروزگار ما در قالبهای مختلف، از جمله نیمایی و غزل، و گاهی اصلاً با سبک و زبانشان که با شهریار به کل متفاوت بود، به خاطر جایگاه رفیعی که شهریار داشت، خدمت ایشان میرسیدند و چند کلامی گفتگو با شهریار میتوانست مایه مباهات هر شاعری باشد. خضوع و تواضع شاعری با این موقعیت، در برابر یک پدر شهید، در برابر یک رزمنده، در برابر یک کودک یتیم، معنای دیگری مییابد.
همراهی با شهدا و خانوادههایشان
شهریار جهان مستقلی داشت که گاهی او را به انزوا میکشاند. اما در عین حال، همین شخص را وقتی برای شرکت در مراسم تشییع شهدای دعوت میکردند، با افتخار شرکت میکرد. او با خانواده شهدا دیدار داشت. برای خیلی از شهدا شعر گفته و برای خیلی از خانوادههای شهدا شعر سروده بود. این رفتار، با شناختی که ما از شهریار داریم و با درکی که از جهان شاعر داریم، میتواند یک معنای دیگری داشته باشد. شهریار به هیچ شهرت و موقعیتی نیازمند نبود؛ دیگران بودند که به موقعیت شهریار رشک میبردند و دوست داشتند با شهریار همسخن شوند.
جایگاه مردمی، ادبی و عرفانی
کسی در این موقعیت و در این جایگاه، با آن شعرهای ماندگار، شعرهایی که زمزمه مردم کوچه و خیابان است، شعرهایی که تحسینبرانگیز بسیاری از منتقدین است، شعرهایی که گاهی علمای بزرگ اسلام او را در خواب دیدهاند و تأکید دارند که این شعر از جای دیگری آمده، از آسمان آمده است. شعر شهریار در زمین و در آسمان شهره بود. واقعاً ما کم شاعری داریم که به این موقعیت و جایگاه رسیده باشد؛ هم در شعر مردمی، هم در شعر مورد پسند و تحسین منتقدین، و هم در میان اهالی معنا و عرفان پذیرفته شده باشد. شاعری با این جایگاه و با این موقعیت فراگیر، کمتر داریم. بسیاری از شاعران معاصر افتخار شاگردی او را داشتند.
درک صداقت رزمندگان و ایثارگران
حالا همچین شاعری، وقتی با چیزی به اسم دفاع مقدس، با پاکبازی رزمندههای جوان و از جان گذشته و جان بر کفی رزمندگان دفاع مقدس روبرو میشود، چون صادق است، چون خودش مهمترین دستاوردش و مهمترین سرمایهاش صدق است، معنای صدق را میفهمد. آنجاست که اتفاقاً میتواند به همسخنی برسد، میتواند به یگانگی برسد. و پیشاپیش او مأنوس بسیاری از رزمندگان و خانوادههای شهدا و پدران شهدا بود. ما خاطرات زیادی داریم از خانوادههایی که از پدران شهدایی که به در خانه شهریار میرفتند. شاگرد مرحوم شهریار و یک جورایی پسرخوانده ایشان بارها و بارها نقل کرده که خیلی از خانوادههای شهدا و پدران شهدا به در خانه شهریار میرفتند و از ایشان شعری میخواستند. و ایشان بی هیچ چشمداشتی، بدون هیچ تکدر و ملالی، در کمال فروتنی هرچه داشت در طبق اخلاص میگذاشت. گفتههایی که از او به ما رسیده، نشاندهنده یک دل پاک، یک جان شیفته و یک قلب آگاه است.
عدم درگیریهای سیاسی و فکری
شهریار اصلاً اهل گفتگوها و مجادلات به معنای مرسومش نبود؛ او یک شاعر شوریده بود که احوالات خودش را داشت. همگان به محضر او میرسیدند. ما نقلی یا خاطرهای مثلاً از درگیریاش، از مباحثهای بین او و دیگران نشنیدهایم. بسیاری از روشنفکران دوستدار او بودند. شهریار کار خودش را میکرد؛ یک پیر ژندهپوش خلوتگزین بود.
ابراز ارادت صادقانه به انقلاب
همراهی شهریار با انقلاب اینگونه نبود که بخواهد طلبکار انقلاب باشد یا نفعی از انقلاب ببرد. واقعاً احساس دین میکرد و از روی صدقش با انقلاب همراهی کرد. مثلاً یک جمله مشهوری از او هست که خیلی بامزه است. از شهریار میپرسند که بهترین شعری که شنیدی و به یاد داری چیست؟. شهریار، که تالی تلو حافظ شیرازی در روزگار ماست، شهریار که در روزگار ما مثل اساطیر میماند در ادبیات و چهره مثالی شعر است، کسی که حافظه و یادش پر از اشعار درخشان از شعر فارسی است، در پاسخ میگوید: “خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما”. او میگوید این بهترین شعری است که من دیدم. نه دروغ میگوید، نه مزاح میکند، نه دچار پریشانحالی شده است. واقعاً احساس میکند این حرف، حرف درستی است و این شعار را دوست داشته است. و به این هم فکر نمیکند که اگر من این حرف را بزنم، ممکن است بعضی از طرفدارانم بدشان بیاید، ممکن است بعضیها به من بگویند تو چه آدم سادهای هستی. اتفاقا برخی از دوستدارانش که احوالات دیگری داشتند با حیرت از این موضوع حرف میزنند که ما نمیفهمیدیم شهریار را و نمیفهمیم چرا باید در اواخر عمرش با آن موقعیت و جایگاهی که داشت، اینگونه باشد. مواضع شهریار خیلی از جنس مواضع سیاسی که امروز ما میشناسیم یا نگاه ایدئولوژیکی که سراغ داریم نبود؛ او چیزی را دیده بود و فکر میکرد درست است و آن را بیان میکرد.
شهریار در جایگاه “شاعر مخضرم”
یک نکته دیگر که راجع به شهریار باید یادآور شد، موقعیت او در شعر معاصر و در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی است. به خاطر آن شرایط خاصی که انقلاب داشت و همه چیز را دگرگون و زیر و رو کرد و ما با یک دگردیسی عمیق اجتماعی، فرهنگی و تاریخی روبرو بودیم، تحولاتی هم در عرصه فرهنگ، هنر و شعر رخ داد. بسیاری از شاعران معاصر که پیش از انقلاب چهرههای شاخصی بودند و در صحنه حضور داشتند، به دلایلی تصمیم گرفتند که بعد از انقلاب سکوت پیشه بکنند و بنا به صلاحدید خودشان، بنا به تشخیص خودشان، سعی کردند که در واقع کناره بگیرند و در صحنه خیلی حضور نداشته باشند. از آن طرف، شاعران جوان بسیاری بودند که همچنان استعدادهای تازه و جوانههای شکوفندهای که داشتند، از خاک انقلاب سر برآوردند. مثل قیصر امینپور، مثل سیدحسن حسینی، مثل استاد یوسفعلی میرشکاک، مثل علیرضا قزوه و مثل دهها شاعر جوان انقلاب که به خاطر فضایی که با انقلاب ایجاد شد و فرصتی که انقلاب در اختیارشان قرار داد، توانستند استعداد خودشان را و ظرفیت خودشان را به شکوفایی برسانند. احمد عزیزی از کرمانشاه میآمد. مردانی از کازرون. هراتی از تنکابن. خیلی از شاعران از گوشه و کنار، مثلا محمد کاظمی از مشهد میآمدند. هر کدام از این شاعران، شاعران جوان و گاهی در نقاط دور از پایتخت بودند که با انقلاب فرصت شکوفایی پیدا کردند و جریان پربرکت و پرثمر شعر انقلاب را شکل دادند.
تعریف “شاعر مخضرم” و اطلاق آن به شهریار
در این میان، یک تعداد شاعری هستند که به قول استاد دکتر سنگری، آنها را باید “شاعران مخضرم” بنامیم [۹]. تعدادشان هم زیاد نیست. این اصطلاح “شاعران مخضرم” یک اصطلاح تاریخ اسلامی است که برای صدر اسلام استفاده میشود و به شاعرانی اطلاق میشود که هر دو دوره را درک کردهاند؛ هم زمان پیش از بعثت پیامبر اکرم و هم دوره بعد از بعثت و زمان اسلام را درک کردهاند و در هر دو دوره شاعری کردهاند. استاد سنگری هم برای شاعران دوره انقلاب از این اصطلاح استفاده میکند. تعدادشان هم زیاد نیست. شهریار یکی از آنهاست. استاد مهرداد اوستا، استاد محمود شاهرخی و برخی از بزرگان دیگر مانند آقای گرمارودی و خانم صفرزاده نیز در این دسته قرار میگیرند.
نقش “شاعران مخضرم” در پیوند نسلها
این شاعران که هم پیش از انقلاب شاعران شناختهشده و برجستهای بودند و هم بعد از انقلاب همراهی کردند و در واقع سکوت پیشه نکردند و در صحنه بودند، نقش خیلی مهمی داشتند. این شاعران در واقع پیوند دو نسل و همراهی و بزرگتری کردن برای شاعران جوانتر را ایفا کردند. استاد مهرداد اوستا در همین حوزه هنری که ما حضور داریم، سالها تدریس کردهاند. محمود شاهرخی نیز با آن فضل و دانشی که داشت و بسیار محل رجوع شاعران جوان بود، جذابیت زیادی داشت. استاد گرمارودی همین طور. و از جمله شهریار به خاطر همین، نقش ویژهای در این میانه ایفا کردند که دلگرمی و پناه بسیاری از شاعران جوان بودند. در آن شرایط خاص تاریخی، یک موقعیت مهم تاریخی را باید برای ایشان لحاظ بکنیم.
پاسخها